ریشه لغت سیگار
کلمه سیگار در اصل از کلمه مایایی سیکار (به معنای دود کردن برگهای تنباکو) مشتق میشود. و واژه اسپانیایی “cigarro” شکاف بین لغت مایایی و استفاده مدرن را پر میکند. کلمه انگلیسی از ۱۷۳۰ به بعد مورد استفاده عمومی قرار گرفت.
تاریخچه سیگار برگ
کاشت تنباکو توسط اسپانیایی ها به صورت جدی در سال ۱۵۳۱ در جزیره “سانتو دومینگو” آغاز شد. در سال ۱۵۴۲، وقتی اسپانیاییها اولین کارخانه سیگار را در کوبا تاسیس کردند، در آمریکای شمالی کاشت تنباکو در سطح عمده شروع شد. تنباکو در ابتدا تصور میشد خواص دارویی داشته باشد، هرچند برخی آن را بد و “شیطانی” میدانستند. فیلیپ دوم از اسپانیا و جیمز اول از انگلستان آن را محکوم کردند.
حدود سال ۱۵۹۲، کشتی اسپانیایی سن کلِمنت ۵۰ کیلوگرم بذر تنباکو را به فیلیپین برد. در میان مبلّغان کاتولیک رومی توزیع شد، آنها هم آب و هوا و خاک بسیار عالی و مناسبی برای پرورش تنباکو با کیفیت بالا در آنجا یافتند، استفاده از سیگار تا اواسط قرن هجدهم محبوب نشد و اگر چه نقاشیهایی با سیگار از این دوره وجود دارد، و گزارشهای کمی موجود است. اعتقاد بر این است که در جنگ هفت ساله آمریکا، «ازرائیل پوتنام» یک انبار سیگار هاوانایی را با خود به آمریکا برگرداند و این موجب محبوبیت سیگار برگ در آمریکا پس از انقلاب استقلالش شد. او همچنین بذر تنباکو کوبایی با خود برده بود که در منطقه کارتفورد نیوانگلند کاشت. جایی که امروزه رپرهای معروف “کانتیکت”از آن بهدست میآید.
در اواخر قرن هجدهم و در قرن نوزدهم، سیگاربرگ کشیدن شایع شده بود، در حالی که سیگارتها کمیاب بودند. صنعت سیگار یکی از صنایع مهم شده بود و افراد زیادی در کارخانجات سیگار پیچی مشغول بودند، پیش از اینکه کارخانهها ماشینی شوند. کارگران صنعت سیگار در هر دو کوبا و ایالاتمتحده در اعتصابات و مناقشات کارگری در اوایل قرن نوزدهم فعال بودند و ظهور اتحادیههای کارگری مدرن را می توان در امتداد اتحادیه CMIU و دیگر اتحادیههای کارگران سیگار ردیابی کرد.
در سال ۱۸۶۹، تولید کننده سیگار اسپانیایی، “وینسنته مارتینز” مرکز تولید سیگارهایش – به اسم شاهزاده ولز – را از، کوبا به کی وستِ فلوریدا برد تا از آشفتگی جنگ ده ساله فرار کند. تولیدکنندگان دیگرهم به دنبال او رفتند و کی وست به یک مرکز تولید سیگار مهم تبدیل شد. در سال ۱۸۸۵،مارتینز دوباره نقل مکان کرد و زمینی در نزدیکی شهر کوچک تامپا، فلوریدا خرید و بزرگترین کارخانه سیگار جهان در زمان خود را تاسیس کرد.
دوست و رقیب او، “ایگناسیو هایا” صاحب “فلور دی سانچز” در همان سال کارخانه ای در نزدیکی او ساخت و تولید کنندههای بسیار دیگری هم همین کار را کردند، به خصوص که بعد از آتش سوزی سال ۱۸۸۶ که بخش زیادی از کارخانه جات “کی وست” را از بین برد. هزاران نفر از کارگران کوبایی و اسپانیایی از “کی وست”، کوبا و نیویورک برای تولید سالانه صدها میلیون سیگار به این منطقه آمدند. خروجی محصول آن منطقه در سال ۱۹۲۹ به اوج خود رسید، زمانی که کارگران در شهر ایبور و تامپا غربی پانصد میلیون نخ سیگار پیچیدند که موجب نامگذاری آنجا به پایتخت سیگار جهان شد.
در نیویورک سیگارها به وسیله کارگرانی که در خانهها، سیگار میپیچیدند ساخته میشدند. گزارش شده که تا سال ۱۸۸۳، در نیویورک، حدود ۸۰۰۰ نفر در ۲۰۰۰ خانواده و در ۱۳۰ آپارتمان مشغول کار سیگار پیچی بودند. یک قانون ایالتی، در اواخر آن سال وضع شد که این کار را ممنوع میکرد. این قانون با فشار اتحادیههای کارگری مبنی بر کم بودن دستمزد کارگران خانگی صادر شد، که در کمتر از چهار ماه به خاطر مخالفت با قانون اساسی آمریکا لغو شد! (البته با لابی کارفرماها) و این موجب شد، اهالی این صنعت که در زمان اجرای این قانون، به بروکلین و سایر مکانها در لانگ آیلند نقلمکان کرده بودند، به نیویورک بازگردند. در سال ۱۹۰۵، ۸۰ هزار عملیات ساخت سیگار در آمریکا انجام میشد که بیشتر آنها مغازههای کوچک و خانوادگی بودند که سیگار میپیچیدند و بلافاصله میفروختند.
در حالی که امروزه بیشتر سیگارها توسط ماشین ساخته میشوند، برخی به خاطراعتبار و کیفیت توسط دست تولید میشوند. – به ویژه در آمریکای مرکزی و کوبا و همچنین در شهرهای بزرگ ایالاتمتحده.- و این سیگارهای مخصوص دست پیچ، مشخصا با سیگارهای ماشینی که در مغازهها و پاکتی فروخته میشود تفاوت دارد. و از ۱۹۹۰ به بعد رقابت و درگیریهای فراوانی بین تولید کنندگان سیگارهای دست پیچ برگ و سیگارتهای ماشینی و پاکتی در جریان است.
ساخت و تولید سیگاربرگ
برگ های تنباکو برداشت شده و تحت یک فرآیند که ترکیبی از گرما دادن و در سایه نگه داشتن است برای مدتی نگهداری و کهنه می شوند تا قند و آب درون آنها کاهش یابد. این پروسه بین ۲۵ تا ۴۵ روز طول میکشد، که به شرایط آب و هوا، و اتاقهایی که برای نگه داری برگها استفاده می شود بستگی دارد.
این پروسه بسته به این که چه نوع تنباکویی استفاده شود و همچنین رنگی که میخواهند برگ پیدا کند، تفاوت می کند.
بعد از آن یک مرحله تخمیر هم انجام می شود که طی آن تنباکو را در دما و رطوبت خاصی نگه می دارند که طعم و رایحه خاصی پیدا کند (که در نحوهی سوختن سیگار هم تاثیر می گذارد که موجب تفاوتش در سیگارهای مختلف میشود.) و البته مراقبت می کنند که برگ پوسیده و فاسد نشود.
در دورهی کهنه کردن تنباکو، برگها را روی هم در قطعاتی بسته بندی میکنند و در سایه میگذارند بماند، در این مدت چندین بار، آن را باز می کنند تا مطمئن شوند مشکلی پیش نیامده باشد و بررسی میکنند که در چه حالی است، آماده است یا نه و دوباره میبندند و دوباره باز و بررسی میکنند و می بندند دوباره! و این پروسه در این ۳۰-۴۰ روز بارها تکرار میشود.
وقتی تنباکو به شرایط مطلوب تولیدکننده رسید، برگ های را بر اساس ویژگیهایشان ازکیفیت و ظاهر و رنگ، دسته بندی میکنند. بهترینها برای لایه بیرونی (رپر) جدا میشوند، و بقیه برای دیگر قسمتها استفاده میشود.
سیگارهای با کیفیت هنوز هم دستساز هستند، سیگارپیچهای ماهر، روزانه میتوانند چند صد نخ سیگار با کیفیت بپیچند. آنها هنگام پیچیدن، برگها را مرطوب میکنند که بتوانند آن را شکل دهند، برای بریدن قسمت های اضافه برگ هم از چاقوهای هلالی شکل ویژهای استفاده می کنند که ” chaveta” چاوتا نام دارد. و در نهایت که سیگار پیچیده شد، برای یک سایز کردن یک سرشان را می برند و سر دیگر بسته می ماند که توسط خریدار باز می شود.
حالا دیگر سیگار آماده است. بعد از پیچیده شدن، سیگارها را در بستههای چوبی نگه داشته و خشک میکنند (چون برای پیچیدن بسیار مرطوب شده بودند) این سیگارهای آماده را میتوان دههها نگه داشت. و هرچه سنش بیشتر شود با ارزش تر هم میشود! برای نگه داری باید دما حدود ۲۱ درجه و رطوبت حدود ۷۰% نگه داشته شود. و معمولا از هیومیدورهای چوبی برای این منظور استفاده می شود.
در برندهای دستپیچ با کیفیت، برای پیچیدن یک سیگار از انواع مختلفی تنباکو استفاده میشود. حتی در سیگارهای کوبایی هم مقدار از تنباکوهای غیرکوبایی استفاده میکنند چرا که این تنوع طعم و رایحه ی خاصی به ارمغان میآورد که بدون استفاده از این برگهای اجنبی (!) حاصل نمی شود.
اصطلاح سیگار “لانگ فیلر” که بین سیگار بازها معروف است، به سیگارهای با کیفیت بالایی گفته می شود که در آن از برگ های بلندی در داخل سیگار استفاده میشود و تنباکوهای خرد و رنده شده توی سیگار نمیریزند برعکس آنچه که در سیگارتهای پاکتی و سیگاریلوها و سیگاربرگهای سطح پایین انجام میشود. فقط در سیگارت های لایهی بیرونی (رپر) کاغذ است و در سیگاربرگ و سیگاریلوها برگ تنباکو.
در گذشته برای کارگران سیگارپیچ، یک نفر را مامور می کردند که برایشان کتاب بخواند یا با سخنرانی کند یا به هر طریقی آن ها را سرگرم کند، که با پیدایش کتابهای صوتی و دستگاه های پخش موسیقی دیگر ادامه پیدا نکرد مگر در برخی کارگاههای خاص. احتمالا اسم برند مونت کریستو ازین سنت مانده باشد!