
راههای به دست آوردن نوازش
آگوست 12, 2018راههای به دست آوردن نوازش
1- رایگان (بهترین نوازش ها آنهایی هستند که فرد مجبور نباشد برای به دست آوردنشان تلاشی بکند. نوازشهایی که فرد فقط به خاطر وجود داشتن از طرف افرادی که برای او مهم هستند به دست می آورد. به اینها نوازشهای رایگان می گویند).
2- کسب کردن(نمره خوب و …) یا موفق شدن یا انجام کاری برای مردم.
3- طلب کردن آن(مثل این که به فردی بگوییم خواهش می کنم به من بگو که از من خوشت می آید). این نوع نوازش ها به همان خوبی نوازش هایی هستند که در ازای چیزی به دست می آوریم.
4- نوازش کردن خود توسط خودیا خویشتن نوازی (فرید، ترجمه عظیمی، 1382).
نوازش و تقویت رفتار
به عنوان یک نوزاد ما هر نوع رفتاری را تجربه می کنیم تا بفهمیم کدامیک از آنها نوازش مورد نیاز ما را تأمین می کند. زمانی که رفتار خاصی باعث کسب نوازش برای ما بشود، به احتمال زیاد ما آن رفتار را تکرار خواهیم کرد و هر موقع که نوازشهای بیشتری از آن رفتار به دست میآوریم آمادگی بیشتری پیدا می کنیم تا آن رفتار را در آینده تکرار کنیم.
در این صورت، نوازش، رفتاری را که منجر به نوازش شده است تقویت می کند. افراد بزرگسال نیز به اندازه نوزادان نیاز به نوازش دارند و به همان اندازه آمادگی دارند که رفتارشان را به صورتی موثر شکل دهند تا بتوانند به وسیله آن نوازش بگیرند.(کرو ریدلی، 2006، ترجمه موسوی، 1384)
به خاطر داشته باشید که ما کار خود را بر این اصل قرار داده ایم که «هر نوع نوازشی بهتر از نبود آن است.» بنابراین اگر وضعیت طوری باشد که به اندازه کافی نوازشهای مثبت برای ارضای نیازهای نوازشی ما وجود نداشته باشد، بی درنگ به طرف نوازشهای منفی می رویم.
هر کسی عادت دارد که نوازش های خاصی را بگیریم، ولی به خاطر معمول و آشنا بودن این نوازشها ممکن است آنها را کم ارزش و یا بی ارزش بدانیم. در این صورت ممکن است که به صورتی پنهانی مایل باشیم نوازشهای دیگری را بگیریم که به ندرت آنها را دریافت میکنیم(هارپر، 2000).
در اصطلاح تحلیل رفتار متقابل گفته می وشد که هر کس دارای یک “بهره نوازشی از پیش تعین شده”است. اصطلاح “نوازشهای متفاوت” به شکل دیگری این مطلب را بیان می کند. به همین دلیل است که ما نمی توانیم کیفیت نوازشی را به صورت عینی اندازه گیری کنیم. زیرا که نوازشی با کیفیت بالا برای شما ممکن است برای من نوازشی با کیفیت پایین باشد. پس دادن نوازشی که گرفتن آن برای شما بسیار لذت بخش است به دیگران، لزوماً برای آنها لذت بخش نیست. هنگامی که یک نفر نوازشی را می گیرد که در خور “بهره نوازشی ازپیش تعیین شده” او نیست. احتمال میرود که این شخص چنین نوازشهایی را انکار و یا تحقیر کند(فرید، ترجمه عظیمی، 1382).
اقتصاد نوازش
کلاوداشتاینر[1] بر این باور است که همه ما در دوران کودکی تحت تلقین و آموزش والدینمان در مورد پنج قانون محدود کننده و بازدارنده درمورد گرفتن و دادن نوازش قرار گرفتهایم.
1- وقتی که می توانی نوازش بدهی، از دادن نوازش خودداری کن.
2- وقتی که به نوازش احتیاج داری، آن را طلب مکن.
3- وقتی که نوازش میخواهی، اگر هم به تو بدهند آن را نپذیر.
4- وقتی که نوازش نمیخواهی آن را ترک مکن(اگر نوازشی ناسالم و مضر به سوی شما آمد آن را طرد نکن و بپذیر).
5- به خودت نوازش نده.
این پنج قانون فوق روی هم رفته اساس آن نظریه ای است که اشتاینر آن را اقتصاد نوازش می نامد و ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز ناآگاهانه از آنها پیروی می کنیم. در نتیجه ممکن است زندگی خودمان را به نوعی در محرومیت از نوازش بگذرانیم. اشتاینر بر این موضوع تأکید دارد که برای تقویت و ثبات آگاهی، خودانگیختگی و صمیمت ما باید آموزش های اولیه محدودکننده ای را که والدینمان در مورد گرفتن و دادن نوازش به ما تحمیل کردند، از خود دور کنیم و به جای آن به این آگاهی دست یابیم که نوازش ها در سطحی نامحدود در اختیار ما قرار دارند. ما هرموقع که بخواهیم می توانیم نوازش بدهیم. مهم نیست که چقدر نوازش بدهیم، زیرا که آنها هرگز تمام نمی شوند. وقتی که ما نوازش می خواهیم می توانیم آزادانه آن را طلب کنیم و وقتی که نوازشی به ما داده می شود می توانیم آن را بگیریم. اگر نوازشی که به ما داده شده دوست نداریم میتوانیم صراحتاً آن را نپذیریم و نیز میتوانیم از نوازش دادن به خودمان لذتی بیکران ببریم(برن، به نقل از ترکان، 1385).
نوازش خواستن
افسانه ای اسطوره ای در مورد نوازش وجود دارد که تقریباً همه ما آن را آموخته ایم. این افسانه می گوید: نوازشهایی را که طلب میکنید بیارزش هستند. ولی واقعیت چنین است که: «نوازشهایی را که شما با طلب کردن به دست می آورید، به اندازه نوازشهایی که بدون طلب کردن به دست می آورید، ارزشمند هستند.» اگر دوست داردی در آغوش گرفته شوید آن را طلب کنید و به دست آورید. این به همان اندازه خوب است که این آغوش را با صبر کردن و امیدوار بودن به دست آورید. شاید شما اعتراض کنید که:«ولی اگر من این نوازش را طلب کنم، شخص مقابل ممکن است فقط برای این کار که مرا راضی کند و نرنجاند این کار را بکند.» اگر با “بالغ” خود ارزیابی کنیم می بینیم که امکان چنین چیزی وجود دارد. درعین حال همین نوازش ممکن است بار عاطفی صمیمانهای داشته باشد و باعث صمیمت شما با طرف مقابلتان گردد. امکان قوی دیگری وجود دارد که دیگران دوست دارند به شما نوازش دهند، ولی “والد” درون آنها اخطار میکند که«نوازش نده». شما همیشه این اختیار را دارید که می بینید آیا نوازشهای طرف مقابل اصیل و صادقانه است یا خیر. اگر نوازشهای اصیل و صادقانه نباشند، شما در مقابل خود انتخابهای دیگری دارد. در هر صورت می توانید انتخاب کنید که نوازش را بگیرند و یا این که نوازش های دروغین آنها را رد کنید و تقاضای نوازشی خالصانه از همان شخص و یا شخص دیگر بنمایید(جونز و استوارت، 1940، ترجمه دادگستر، 1374).
به دست آوردن نوازش از نظر سلامتی جسمی و فکری بسیار حیاتی است وهمه آدم ها برای آنکه سالم و خوشحال باشند، هر روز به آن احتیاج دارند. و این یک راز است که:«همه به نوازش علاقه دارند. پس هرچه بیشتر نوازش به دست میآورید!»(فرید، 1384).
تحلیل رفتار متقابل به عنوان نظریه شخصیت تصویری از ساختار روان شناختی انسانها به ما ارائه میدهد. بدین منظور از یک الگوی سه بخشی به عنوان الگوی حالات نفسانی خود استفاده می کند. همین الگوی شخصیتی به ما کمک می کند تا دریابیم انسان ها چگونه عمل و رفتار می کنند و این که چگونه شخصیت خود را در قالب رفتارهایشان آشکار میسازند. تحلیل رفتار متقابل همچنین نظریه ای برای ارتباطات فراهم میآورد (جونز و استوارت، 1940، ترجمه دادگستر، 1374).
برن به سه نوع حالت نفسانی اعتقاد دارد که عبارتند از روان بیرونی[2]، روان نو[3]و روان باستانی[4]. روان بیرونی به شیوه ای تقلیدی و قضاوتی شکل می گیرد و در صدد است که مجموعه هایی از معیارها و ملاک های اکتسابی را به اجرا درآورد. روان نو عمدتاً به دسته بندی کردن اطلاعات تمایل دارد و نیز به پردازش[5] و بایگانی این اطلاعات براساس تجربیات قبلی علاقمند است. روان باستانی تمایل دارد که براساس تفکری مبرا از منطق و ادراک هایی که به طور ضعیفی از هم متمایز و یا تحریف شدهاند، به طور ناگهانی و ناآگاهانه تری، واکنش نشان دهد. برن تجلیات این سه حالت نفسانی را تحت عنوان حالت های من معرفی می کند. حالت های “من” سه گانه او عبارتند از “حالت من والدینی”[6](یا والد)، “حالت من بالغ[7]” (یا بالغ) و “حالت من کودکی[8]” (یا کودک). منظور از حالت “من” است که به حالاتی از ذهن و طرح های رفتاری مربوط به آنها، آن طوری که در طبیعت انسان رخ میدهند، اشاره کنیم. به عبارت دیگر، حالت “من” انعکاسی از وقایع ثبت شده گذشته است (شفیع آبادی و ناصری، 1380).
«در شیوه های ارتباط محاوره ای اعتقاد بر آن است که فرد در ارتباط با خود و دیگران به چهار نوع نتیجه گیری دست می یابد که موقعیت زندگی او را مشخص میکنند و رفتار او را تحت الشعاع قرار می دهند(هریس[9]، 1973؛ به نقل از شفیع آبادی و ناصری، 1380). این چهار نوع نتیجه گیری عبارتند از: 1) من خوب نیستم، تو خوب هستی[10]، 2) من خوب نیستم، تو خوب نیستی[11]، 3) من خوب هستم، تو خوب نیستی[12]، 4) من خوب هستم، تو خوب هستی[13]، اعتقاد بر آن است که کودک دو دو یا سه سالگی، در مورد یکی از سه موقعیت اول تصمیم خود را می گیرد، مهم ترین خصیصه این نگرشهای چهارگانه آن است که شیوه عمل فرد را در زندگی معین میکنند، که این شیوه ممکن است از احساس موفقیت تا عدم موفقیت در تغییر باشد(شفیع آبادی ناصری، 1380). اگر من با شما ارتباط برقرار کنم، می توانم از هر یک از سه حالات نفسانی خود که انتخاب می کنم شما را مورد خطاب قرار دهم و شما نیز می توانید با هر یک از حالات نفسانی خود پاسخ دهید این تبادل ارتباطی یک رابطه متقابل نامیده می شود. بکارگیری الگوی حالت نفسانی به منظور تحلیل رشته هایی از روابط متقابل، تحلیل رفتار متقابل خاص و مناسب نامیده میشود. زمانی که من و شما در یک رابطه متقابل قرار می گیریم، من با علائم رفتاری خاص خودم حضور شما را در ک می کنم و شما نیز با علائم رفتاری خود حضور من را درک میکنید. به زبان تحلیل رفتار متقابل هر نوع عملی که درک حضور دیگری در آن وجود داشته باشد نوازش[14] نامیده می شود. انسانها برای این که بتوانند حالت خوب روحی، روانی و جسمی خود را حفظ کنند نیاز به نوازش دارند(جونز و استوارت، 1940، ترجمه دادگستر، 1374).
در نظریه شخصیتی برن سعی بر آن است که مفاهیم شخصیتی به عمل درآیند. پایه و اساس روش تحلیل رفتار متقابل اصولاً بر تحلیل ساختی و شخصیت قرار دارد که بدان وسیله حالات سه گانه “من” در فرد معین مشخص می شوند و چگونگی ارتباط افراد با یکدیگر مورد امعان نظر قرار می گیرد. این شیوه وسیله ای برای خودشناسی وچگونگی آموزش ارتباط با دیگران و نیز روشی برای تشخیص مشکلات زندگی به شمار می رود. اگر انسان از حالات متعدد “من” آگاهی یابد، می تواند بین منابع افکاری افتراقی قائل شود، انواع احساساتش را تشخیص دهد، الگوهای موفقیت آمیز رفتار را بشناسد، به تضادها و تشابهات درونی خود پی ببرد و در برابر مسائل و مواردی، که در زندگی به آنها برمیخورد، آزادی انتخاب بیشتری به دست آورد. شیوه تحلیل رفتار متقابل روشی عقلانی است که فرد را در تجزیه و تحلیل و درک رفتار خویش، و همین طور، در کسب آگاهی و قبول مسئولیت، با توجه به آن چه که در زمان حال اتفاق میافتد، یاری میدهد) (کرسینی[15]،1973؛ پاین[16]،1974؛ هریس، 1973؛ پاترسن[17]، 1966؛ به نقل از شفیعآبادی و ناصری، 1380).
[1] – Steiner,C
[2]- Exteropsyche
[3]- Neopsyche
[4]- Archaeopsyche
[5]- Processing
[6]- Parent Ego State
[7]- Adult Ego State
[8]- Child Ego State
[9]- Harris, A. T
[10]- I,m not ok, you,re ok
[11]- I,m not ok, you,re not ok
[12]- I,m ok, you,re not ok
[13]- I,m ok, you,re ok
[14]- Stroke
[15]-Corsini, R
[16]- Poppen, W.A
[17]- Patterson, C. H